سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 6
کل بازدید : 7735
کل یادداشتها ها : 1
خبر مایه


در یک لحظه...صدای شکستن خودم رو شنیدم!از درون ویران شدم...

در یک لحظه خورد شدم...خیلی راحت...

با شنیدن حرفی از کسی که اصلا ازش  توقع نداشتم!!!

حدس می زدم ولی شک داشتم...فکر نمی کردم که...هی....

تمام افکارم بهم ریخت...تمام ارزش ها برام زیر سوال رفت...

در حالی که سعی کرده بودم همیشه رو بازی کنم

هیچ چیزی رو ازش پنهان نکنم...و صاف و صادق باشم

ولی اون با کاری که کرد ...ادعا می کرد که من رو خوب شناخته...می گفت در خیلی موارد خیلی از ادم هارو امتحان می کنه صوری که خودشون هم نمی فهمن!!دریغ از این که قبل از این که بخواد منو امتحان کنه خودم متوجه می شم!!!ولی نمی خوام نقش بازی کنم...نمی خوام دو رو باشم...بیشتر از هر چیزی هم به خاطر خودشه...

درسته...من رفاقت و رقابت رو با هم متفاوت میبینم ...هر کدوم به جای خود!!!و این رو هم اشتباه نمی دونم...فکر نمی کنم کار بدی باشه...

رفاقتم برام بیشتر از هر چیزی ارزش داره ولی با این کارش تمام ارزش ها رو برام زیر سوال برد...یعنی اون فقط به خاطر همین کنارمه...یعنی اون نمی تونه باهام صادق باشه و باید امتحانم کنه؟!؟!؟!عجیبه....


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ